رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا


رفتم به راه صفت دیدم به کوی صفا

چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
چشم و چراغ مرا جائی ئشگرف و چه جا
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست فزون از کل کون و مکان
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
جائی که هست برون از وهم ما و شما
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
صحن سراچهٔ او صحرای عشق شده
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
جان های خلق در او رسته به جای گیا
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
از اشک دلشدگان گوهر نثار زمین
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
وز آه سوختگان عنبر بخار هوا
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
دارندگان جمال از حسن او به حسد
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
بینندگان خیال از نور او به نوا
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
رفتم که حلقه زنم پنهان ز چشم رقیب
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
آمد رقیب و سبک در ره گرفت مرا
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتا به حضرت ما گر حاجت است بگو
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
گفتم که هست بلی اما الیک فلا
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
هم خود ز روی کرم برداشت پرده و گفت
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا
ای پاسبان تو برو، خاقانیا تو درا